معنی تلقیح واکسن
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
مایه کوبی
واکسن زنی
مایه زنی عمل واکسن زدن تلقیح.
تلقیح
گشن دادن، مایه زدن (مصدر) گشت دادن مایه خرمای نر را بدرخت خرمای ماده داخل کردن تا بارور گردد، داخل کردن مایه آبله در بدن برای جلوگیری کردن از سرایت آن (اختصاصا)، مایه زدن واکسن زدن (مطلقا)، (اسم) مایه کوبی. جمع: تلقیحات.
عربی به فارسی
مصونیت دادن , تلقیح , مایه کوبی
فارسی به عربی
تطعیم، تلقیح
مترادف و متضاد زبان فارسی
آبستنی، باروری، بارورسازی، لقاح، آبلهکوبی، واکسیناسیون، مایه زدن، واکسن زدن، گشن دادن، گشنسازی، آبستن کردن
فرهنگ معین
بارور کردن درخت خرمای ماده به وسیله داخل کردن مایه خرمای نر به درون آن، واکسن زدن. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]
لغت نامه دهخدا
واکسن. [س َ] (فرانسوی، اِ) ماده ٔ آبله که از گاو گرفته به انسان تزریق می شود، نیز هر ماده ای که برای تزریق درست کرده می شود. (فرهنگ نظام). مایه. (لغات فرهنگستان). میکروب ضعیف شده یا کشته شده ٔ امراض که به منظور ایجاد مصونیت در بدن انسان یا حیوان نسبت به مرضی مسری - خصوصاًهنگام شیوع آن مرض - با آمپول آن را در عضله تزریق کنند مانند واکسن سیاه سرفه و دیفتری یا زیر پوست تزریق شود چون واکسن وبا و التور یا با ایجاد خراش سطحی روی پوست آن را وارد بدن کنند مانند واکسن آبله.
تلقیح
تلقیح. [ت َ] (ع مص) گشن دادن خرمابن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). گشن دادن خرمابن و مادیان را. (آنندراج). || آبستن کردن باد درخت را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || به اصطلاح طب، کوبیدن آبله و جز آن. (ناظم الاطباء).
واکسن زنی
واکسن زنی. [س َ زَ] (حامص مرکب) واکسن زدن. تزریق واکسن. رجوع به واکسن شود.
فرهنگ عمید
(پزشکی) داخل کردن ویروس یا میکروب ضعیفشدۀ یک مرض واگیردار به بدن از طریق خراش دادن پوست برای تولید بیماری خفیف بهمنظور ایجاد ایمنی در برابر همان مرض، مانند داخل کردن مایۀ آبله به بدن برای جلوگیری از مبتلا شدن به آن، مایهکوبی،
مایۀ درخت خرمای نر به درخت خرمای ماده داخل کردن برای بارور شدن آن،
* تلقیح مصنوعی: (پزشکی) داخل کردن منی در مهبل بهوسیلهای غیر از مقاربت، برای باردار کردن،
فرهنگ فارسی آزاد
تَلْقِیح، مایه کوبی کردن، لقاح دادن برای باروری،
معادل ابجد
685